بسم الله الرحمن الرحیم- نقدی بر دعای غریق- دعای غریق دعائی است که دراخرزمان باید زیاد خواند- به درستی انرا دعای هدایت گفته اند- یعنی شخصیت هادی که اسوه هدایت هستند معرفی میکند- ترجمه ان این است-": بارخدایا- خودت را به من بشناسان-که اگرخودات را به من نشناسانی(خودات) وپیامبرات رانخواهم شناخت- بارخدایا- روسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی- حجتت رانخواهم شناخت- پروردگارا-حجت خودرا به من بشناسان- که اگر حجتت را به من نشناسانی- ازدینت گمراه خواهم شد- دراین دعا تمام ابعاد شناخت را مطرح کرده است هم عقلی وهم نقلی وهم اجمالی وهم تفضیلی وهمجزئی وهم کلی بیان کرده است در مورد شناخت عقلی خداوند که بر دونوع است هم شناخت توسط موجودات که خارج از روح انسان هستندوهم شناخت توسط روح انسان- من از یکی از اقازادگان موثق شنیدهام درباره شخصیتی روحانی در زمان جنگ جهانی دوم در شیراز که ایشان دارای دردی بودند که دوای ان گیرنمیامد ومجبور بودنکه تریاک بکشند وتریاک مفصلی میکشیدند واگر تریاک گیر نمی امد سیگار اشنو میکشیدند مدتی تریاک گیر نمیامده است وسیگار هم تمام میشود وتریاک هم رضاشاه ممنوع میکند وضع مردمبسیار بد شده بودهاست وایشان دریکمسجد پیش نمازبوده است وسخنران بوده است وهیت مسجد ودوستان وضع پریشانیمردم برای ایشان تعریف میکنند ایشان سخت عصبانی میشوند که ایت الله حائری بزرگ چقدر صبر دارند!؟ من فردا مسجد میایم ویک اتمام حجت میکنم وسپس فرمان جهاد را صادر میکنم خودتان را اماده کنید- فردای انروز ایان طاقت طاق میشود وصبح زود براینکه کسی ایشان را درحالت پریشانی نبیند وارد خیابان میشود که ارتشیان سطح بالا درانجا منزل داشتند وارد یک خیابان دیگرمیشود که خیابان بسیار نظیف بوده است حتی یکبرگ درختهم روی زمین نبوده است- رفتگر مشهور ان خیابان ارام ارام با گاری درحال بالا امدن بهسمت ایشان بوده است ایشان ازکنار جناب رد میشود وجناب رفتگر با کمال تعجب ایشان صدا میزند ومیفرماید به این زودی کنترول خود ازدست دادهاید؟! ویک بسته سیگار اشنوتازه از چیب کوچک کتش بیرون میاورد وبه ایشان میدهد ومیفرماید تا نزدیک ظهر تریاک شماهم میرسد- ایشان نگاهی به داخل گاری میاندازد ومیبیند که یک برگ هم درداخل ان نیست- میخواسته است که به ایشان بگوید گنده تر ازدهانت صحبت نکن- ولی بافکر میکند ممکن است از اولیا الله باشد به خانه برمیگردد ونزدیک ظهریکی از دوستانش به منزل میاید درحالیکه خوشحال بوده است یک من تریاک با خوداش اورده بوده است ومیفرمایدمن میدانستم شما در وضعیت خوبی نیستی بدنبال دوای شما بودم ولی تمامراه ها بسته بودند ودل به دریا زدم وگفتم خداوندا من این تریاک رابرای ایشان میخواهمکه ایشان بیاید برای امام حسین شما روضه های جانسوزاش رابخواند کمک ام کن درتمام راه پاسگاه ها بودانکه ماراتفتیش کنند مداوممیگفتند گویا حکومت نظامی شده است سریع خودتانتان رابرسانید-ادامه دارد